در انتصابات چهار سال گذشته یکی گفت : به خدا شکایت میکنم و در روز قیامت .. دیگری گفت : خوابم برد .. و این طور بی خیال این ماجرا شدند و هیچ کس نبود که اینها بگوید که مگر از ارث پدریتان میگذرید .....
به بهانه ی مصلحت نظام از این مسئله به سادگی گذشتند مگه مسئله ی شخصی با پسر عمویتان بود که گذشت کردید..؟که پشت گوش انداختید که کشور را در دست این بی لیاقت رها کردید ..؟ بله میدانم که آقای خامنه ای پشت او بود و کسی جرات نکرد حرف اضافه بزند آقای رفسنجانی بود که جرات کرد و گفت :من کسی را لایق نمیبینم که به او شکایت ببرم یعنی خامنه ای را به حساب نمی آورم .. و ساکت شد و ساکت ماند ..تا مملکت را به هر بیراهه ای که خاست ببرد ولی مگر مسئله ی شخصی بود ؟ نه .. بلکه شخصی اش کردند و همه ساکت ماندند همه لال شدند خفه شدند کور شدندو هیچ کاری نکردند حتی نماینده ها را هم خفه کردند <به این دولت سخت نگیرید..> خودش از پشت پرده حکومت میکرد و حکومت کردن دلچسب است چرا فقط چهار سال ؟.. آری به خاطری که خود پادشاه پشت پرده بود کسی جرات نمیکرد ایرادی بگیرد و از طرفی با ساکت ماندن خود صلاحیت خود را برای دوره ی بعدی تدوین میکردند..<من آمده ام که این وضعیت را عوض کنم ..>آری در طول چهار سال هیچ کاری نکردند تا مشروعیت خود را ثابت کنند ..کسی نگفت : شما اگر عرضه داشتید نمی گذاشتید وضعیت کشور به اینجا برسد ..نمی دانم کسی توجه کد که وقتی رهبر حکم ریاست جمهوری را به او میداد با چه لبخندی و با چه عشقی او را در آغوش گرفت .. من همان موقع فهمیدم که ای وای چه بر سر مردم آمد ..من از همان لبخند و آغوش فهمیدم که رهبر خود دست بکار شده و سوگلی خود را آورده است تا همه چیز را در دست بگیرد و خود حکومت کند ..{خواهش میکنم آن صحنه را ببینید}
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر