۱۳۸۸/۰۴/۱۱

بیکارم..<..شعر..>

بیکارم ..... بیکارم ....... پول و پله ندارم........من زن و بچه دارم .........آهای خدا خدایا ..... پس تو کجایی حالا ......هیچ خبری ازت نیست ...گوشات سنگینه حالا ......... اصلا ما تو ..دیدی .......صدامونو شنیدی.؟......هیچ خبری ازت نیست ...... نگو تو هم فریبی ...... حالا چیکار کنیم ..... ما هر کی که پول نداره ..... حتی گورم نداره ..... اونا که پول دار هستن ..... جای خدا نشستن ..... با حق ما ..پول دار شدن ..... هر کاری خواستن میکنن ..... فکر مارو نمیکنن .....یکی که میلیاردره ........ یکی غم نون داره ..>بیکاری یه خواب بد ....یه بیماری بد نیست ....بیکاری یه عذابه ..کاره که پول میاره ....پولم غذا میاره ...پوشاک و مسکن که هیچ ...ما تو خوراکش موندیم ...... همش به فکر کارم ....من آرامش ندارم .....من زن و بچه دارم ....هیچ ارثی هم ندارم .....هیچ پولی هم ندارم ....آهای خدا کجایی ... پول واسه ما نداری ..؟...هیچ ارثی هم نداریم .... چقدر ما بی بخاریم .....ما زندگی نداریم ...هیچ دل خوشی نداریم ....ما فقط زنده هستیم ... هیچ دل خوشی نداریم ...تو فکر فردا هستیم ... امشب غذا نداریم....یه روز خوش ندیدیم ... کاشکی خدا ..بمیریم ....دلامون خونه خونه ...یخچالامونم خالی ..آهای خدا کجایی ... مردیم از بینوایی ......وقتی که فکر میکنم ....یه کهمشان میبینم..... زمین چقدر کوچیکه .... آدماشم چه ریزه ....هیچ تاثیری نداره .... بودن ما تو دنیا ... اگر منم نباشم ....چقدر اسوده ..باشم .......کاشکی منم نباشم ....از این دنیا رها شم .....همش مصیبت و درد .... همش فقر و نداری ....نمی ارزه به بودن ...همش ناراحتی ..غم ...

هیچ نظری موجود نیست: