۱۳۸۸/۰۴/۳۰

حکایت سنگ ها را بسته اند و سگ ها را رها کرده اند

شاعری پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت . فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده بدر کنند. مسکین برهنه به سرما همی رفت . سگان در قفای وی افتادند . خواست تا سنگی بر دارد و سگان را دفع کند ،در زمین یخ گرفته بود ، عاجز شد ، گفت : این چه حرامزاده مردمانند ، سگ را گشاده اند و سنگ را بسته . این حکایت از گلستان سعدی است و گلستان سعدی به صد قرآن آنها می ارزد

۶ نظر:

Unknown گفت...

وجود و یا عدم وجود خدا در دینها و آیا خدا در روی زمین عمله ما انسانهاهست یا نیست؟!! (قسمت دوم) بروزم

Unknown گفت...

دوست گرامی وبلاگ حقایق فیلتر شده لطفا" لینک آنرا تصحیح کنید:
beedare2000-1.blogspot.com

سرباز وطن گفت...

درود
اگر نایستیم چه میشود ؟
23 امرداد روز جدایی بحرین از ایران را تسلیت می گوییم .
azadi-persia.blogspot.com

Unknown گفت...

چگونه تلفنهای همراه شنود میشوند:

امروزه هرجا سخن از استراق سمع و شنود مکالمات تلفن های همراه به میان میآید تصویری که در اذهان عامه نقش می بندد این است که در هنگام برقراری تماس , مکالمات رد و بدل شده توسط دستگاهی است که ضبط می شود و مورد شنود قرار می گیرد!! ... بروزم

Unknown گفت...

می تونی توضح بدی منطورتو وهم زیبای خدا؟ یعنی چی؟ تو هم نکنه مثه خیلیت فکر می کنی خدا یه توهمه؟

Unknown گفت...

noghtesefr.blogfa. com.
من از وبلاگ سیگنال هایی برای خدا هستم