۱۳۸۸/۰۴/۲۳

خاطرات زیادی از نوشته های شریعتی دارم و همیشه از خواندن آنها لذت میبرده ام و یاد میگرفته ام ... هبوط " کویر"گفتگو های تنهایی"همیشه و همیشه از خواندن این کتاب ها لذت میبرم چه مفاهیم شگرفی با کلمات دنیوی بیان شده ... شاید به گفته ی خودش خدای کلمات است من در سطحی نیستم که بخواهم شریعتی را نقد کنم من دید خودم را بیان میکنم او در خانواده ای مذهبی رشد یافت و تلقینات و تلقینات دینی و مذهبی تمام وجودش را گرفته بود این افسانه ها و دروغ ها که در او به یقین رسیده بود با منطق و مطالعات نفی میشد و همیشه در او این دو گانگی وجود داشت و همیشه در درون او پیکار بین این دو بر قرار بود ... پیکار منطق در برابر لذت افسانه ها و خرافات دینی که احساس لذت بخشی به او میبخشید .. و این را میتوان به وضوح در نوشته ها یایشان دید احساس پوچی که او هم درگیر بود و چیز هایی را میفهمید که دیگران نمی فهمیدند و حقیقت بودن و شدن در مقابل آنچنان که دوست میداشت باشد نه آنچان که بود تلخ و درد ناک و زجر آور و زحمت ....همه به این جا نمی رسند به این نقطه که بودن شان مساوی با زجر و زحمت باشد یک درد باشد و او به این در جه رسیده بود.. که: {خدا یک جو شانس بدهد ، چه شانسی ؟ خریت !اوه که چه نعمتی است ، چه سر مایه ای است؟ خوشبختی هر کسی به میزان بر خورداری او از این نعمت عظمی است و بس . این است تنها راز سعادت آدمی در حیات و بقیه اش همه حرف است و فلسفه بافی است ... }و او به این نتیجه رسید او در آن محیطی که زندگی میکرد و با توجه به سطح شعور و درک و فرهنگ جامعه ی عامی ما خیلی از تابو ها را تا آنجا که میتوانست شکست و در کتاب کویر حرف هایی را که نمی توانست بزند با ایما و اشاره و داستان و حکایت گفت او برای آرامش بخشیدن به روح خود که به حقیقت رسیده بود و گرفتار درد بودن ... به خیالاات و افسانه ها و پناه برد ... :{اساطیر نیاز روحهایی است که تاریخ سیر شان نمی تواند کرد}..هبوط نوشته هاییی است که آن چه را می فهمید در آن بیان کرد من دراین نوشته های شریعتی حرف های خودم را دیدم و افکار خودم را تماشا کردم من هم احتیاج داشتم که اطرافیانم بگویم که شما نمیفهمید و هم احتیاج داشتم که بگویم که شما نمی فهمید که نمیفهمید ............. روحش شاد ...

۱ نظر:

Noah گفت...

هي رفيق
چون باهات حال كردم مي گم .
كن تا حالا كسي رو نديدم كه به اندازه ي

اين مرتيكه شريعتي مزخرف گفته باشه
من خودم بچه همين خاكم ولي بزا بگم مردم
كشورم خيلي شعورشون پايينه . اونا فكر ميكنن هر كي بيشتر نوشته بيشتر ميدونه.
مي دوني مي تونم چند ميليون صفحه نقد واسه كتاباي شريعتي بنويسم .هيشكي نميدونه